هـ - ولايت هر مؤمنى نسبت به
ديگرى:(وَ اَلْمُؤْمِنُونَ وَ اَلْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ
أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ
اَلْمُنْكَرِ)(1). مؤمنان برخى بر برخى
ديگر ولايت دارند كه همديگر را به معروف، امر؛ و از منكر نهى كنند. و نيز براساس
حديث: «كلكم راع وكلكم مسئول عن رعيته»؛
(2) همه شما چون شبانيد و همگى مسئول در برابر رعيت. (3)
ولايت از نقطهنظر اجرايى
داراى مراتب متعددى است كه ازآن به امامت تعبير مىشود:
الف - مرتبه استعداد و صلاحيت
به اين معنا كه شخص از صفات و ملكات ذاتى و اكتسابى لازم براى به دست آوردن ولايت
برخوردار باشد.
ب - مرتبه جعل (مجرد) ولايت به
اين معنا كه توسط خداوند ولايتى درباره پيامبرى مقرر شود، ولى مردم آن را تنفيذ
نكنند. و همچنين پيامبر (ص) از جانب خداوند ولايت را در مورد امير المؤمنين اعلام
كرده ولى تا مدتى مردم آن را تنفيذ و اجرا نكردند؛
ج - ولايت عملى مجرد كه مردم
با كسى بيعت كنند و حاكميت را به او تسليم كنند، ولى شرع آن را جعل نكرده باشد كه
اين صورت خود به خود از مراحل ولايت شرعى خارج است؛
د - ولايت جعلى كه به فعليت
رسيده است؛ به اين معنا كه مردم با كسيكه ولايت درباره او جعل شده بيعت كنند واو
را برامورشان حاكم گردانند. بر اين مرتبه از ولايت، امامت مترتب مىشود وامامت
تحقق مىيابد.
در اين مرحله از ولايت و
امامت نيز دو جهت متفاوت وجود دارد:
الف - حاكميت، قدرت و مقام
رياست، و جاه و شكوه ظاهرى امامت كه اغلب موجب رقابت و معارضه و كشمكش و ستيز مىشود،
ب - امانت، ميثاق و وظيفه الهى، و نيز امانت مردم و مسئوليت از طرف مردم كه جز
مسئوليت و تحمل مشقت، حاصل دنيوى ندارد.
امير المؤمنين در آن سخن كه
ضمن اشاره به كفش مندرسش فرمود: «و اللّه لهى احب الى من امرتكم
الا ان اقيم حقاً او ادفع باطلا» (1) (به خدا سوگند اين كفش
پاره نزد من محبوبتر و «با ارزشتر» است تا حكومت برشما، مگر آنكه از اين طريق
حقى را برپا بدارم و باطلى را از ميان بردارم.)، اشاره به جهت اول امامت و ولايت
داشت؛ و درسخن ديگر كه به نمايندهاش در آذربايجان فرمود: «ان
عملك ليس لك طعمه و لكنه فى عنقك امانه» (2) (حكومتى كه در
دست دارى طعمه نيست، بلكه امانت الهى است كه گردن ترا گرفته است) جهت دوم را بيان
كرده است. و همچنين در خطبه شقشقيه (3) و در موارد ديگر نهج البلاغه، بياناتى از
آن حضرت در زمينه هر دو جهت آمده است. (4 و 5)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع
1 - نهج البلاغه / 33؛ 2 -
همان / 5؛ 3 - همان / 3؛ 4 - همان / خطبه 205 و نامه 36؛ 5 - فقه سياسى 102/2.
ولايت اطاعت
اطاعت و فرمانبردارى در منطق
اسلام نوعى پرستش است: من اطاع المخلوق فى معصيته الخالق فقد عبده (1)، و به همين
دليل اختصاص به خداى يگانه داشته و از نشانههاى توحيد و يكتاپرستى شمرده شده است.