در حديث از امام صادق عليه
السلام ولايت قضاء به امام عادل و عالم به احكام دادرسى، اختصاص داده شده است: اتقوا
لحكومه انما هى للامام العالم بالقضاء العادل فى المسلمين نبى او وصى نبى
(4).
با توجه به اصل اختصاص دادگرى
به خداوند عادل و حكيم (ان الحكم الا الله) ولايت قضاء به انبيا و اوصيا و امامان
تفويض شده و جز با اذن آنان تصدى اين امر خطير مشروع نيست.
ولايت اجراى حدود و تعزيرات
متلازم با ولايت قضا است: (اقامه الحدود الى من اليه الحكم) (5)؛ و از خصائص امامت
است: (لا يصلح الحكم و لا الحدود و لا الحجمه الا بامام) (6).
شيخ مفيد در كتاب مقنعه مفاد
ادله را در اين زمينه چنين بيان مىكند:
اقامه حدود به كسانى تفويض
شده كه از جانب خدا براى حكومت نصب شدهاند و آنها امامان از اهل بيت پيامبرند و
كسانى كه آنان به منظور انجام اين وظيفه نهضت نمودهاند. و ائمه عليهم السّلام،
نظارت بر اقامه حدود را به فقهاء شيعه (تا آنجا كه امكان دارد) تفويض كردهاند. (7
و 8)
منابع
1 - نساء / 105؛ 2 - نساء /
65؛ 3 - نساء / 58؛ 4 - وسائل الشيعه، 7/18؛ 5 - وسائلالشيعه 338/18؛ 6 - مستدرك
وسائل الشيعه 220/3؛ 7 - وسائل الشيعه 338/18؛ 8 - فقه سياسى 322/2 و همان 259/1.
ولايت سياسى
ولايت سياسى به مفهوم
اختياردارى اداره كشور و مديريت سياسى جامعه، همان وظيفه عمدهاى است كه امروز بر
عهده دولتها و قواى حاكم در تشكيلات سياسى حكومتها گذاشته شده و اغلب رؤساى
كشورها و رهبران سياسى، مظهر و الگوى آن محسوب مىشوند.
سياست به اين معنا جزيى از
مسئوليتهاى امامت است و سيره رسول اكرم (ص) و على عليه السلام خود گواه روشنى بر
ثبوت چنين ولايتى براى پيامبر (ص) و امام (ع) است.
در قرآن از اين مقام و ولايت
تعبير به ولى(إِنَّما وَلِيُّكُمُ اَللّهُ وَ
رَسُولُهُ وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا)(1) و يا ولى
امر(أَطِيعُوا اَللّهَ وَ أَطِيعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِي
اَلْأَمْرِ مِنْكُمْ)(2) شده است.
در روايتى از امام رضا (ع) در
زمينه فلسفه «ولى امر» چنين آمده است:
«انا لانجد فرقه من الفرق و
لامله من الملل بقوا و عاشورا الا بقيم و رئيس لما لابدلهم منه فى امر الدين و
الدنيا فلم يجز فى حكمة الحكيم ان يترك الخلق بلا رئيس و هو يعلم انه لابدلهم منه
و لاقوام لهم الا به فيقاتلون به عدوهم و يقسمون به فيئهم و يقيم لهم جمعتهم و
جماعتهم و يمنع ظالمهم من مظلومهم». (3) يعنى از جمله دلائل نياز
به ولى امر اين است كه ما هيچ گروه و ملتى را نمييابيم كه بتواند بدون رييس و رهبر
و سرپرستى به حيات خود ادامه دهد. زيرا مردم در امور دين و دنيا نيازمند به چنين
رهبر و سرپرستى هستند. ناگزير خداوند حكيم نيز مردم را بدون رهبر و سرپرست به حال
خود رها نخواهد كرد. تا به رهبرى وى با دشمنانشان بجنگند و درآمدهاى عمومى را
توزيع كنند و وحدت و اتحادشان حفظ و اجتماعاتشان (جمعه و جماعات) برپاگردد و جلو
تعدى و ظلم ظالمان گرفته شود و امنيت مظلومان تأمين گردد.