براى هر جامعهاى مفيد و
احيانا ضرورى و حياتى است و نفى آنها نمىتواند واجد مصلحت عمومى باشد تا در
قلمروى ولايت فقيه قرار گيرد.
گرچه انديشه سياسى امام (ره)
در قالب مسئله فقهى ولايت فقيه ارائهشده، اما از ابتداى طرح مسئله توسط ايشان در
چارچوب مسئله روز و تبيين مفاهيم زيربنايى انقلاب اسلامى و روند آن و فرايندى كه
منتهى به فروپاشى نظام ستمشاهى در ايران و جايگزينى حكومت عدل اسلامى شد، بنياد
فقهى ولايت فقيه در يك مجموعه فراگيرتر از انديشه سياسى و عملىتر از آن تبيين شد.
تئوريك كردن يك انديشه سياسى
كارى سياسى است و در حقيقت كار جديد امام (ره) كه در طول تاريخ فقه بىسابقه بوده
همين عمل سياسى نظام ساز و انقلابى است وگرنه خود انديشه سياسى ولايت فقيه آنگونه
كه امام بارها در اين رساله مورد تأكيد قرار مىدهند، كار ابداعى و نظر جديد نيست
و در آثار فقهاى گذشته از شيخ مفيد تا عصر امام (ره) همواره در شكلهاى مختلف و به
صورتهاى گوناگون در آثار فقها آمده است.
علت نوساناتى كه در تاريخ در
زمينه پررنگ و كمرنگ شدن مسئله ولايت فقيه در آثار فقها ديده مىشود، تحولات سياسى
در عصر هر كدام از فقهاى شيعه است كه بر ديدگاههاى فقهى آنان سايه مى افكنده است.
بهطور مثال هنگامىكه آل بويه بغداد را تسخير مىكنند و خليفه عباسى را از اريكه
قدرت پايين مىكشند و سپس براى اثبات اقتدار خود خليفه ناتوان عباسى را به جايگاهش
مىنشانند، مىتواند فرصتى را براى فقهايى چون شيخ مفيد به وجود آورد كه مسئله
ولايت فقيه را بهطور صريح در شكل مطلق آن در كتاب فقهى «المقنعه» ارائه دهد.
با آغاز تحول جديد فقه شيعه،
ظهور فقيه نامدار و متهورى مانند ابن ادريس يكبار ديگر مسئله ولايت فقيه را احيا
مىكند، اما نه به صراحت شيخ مفيد. او انديشه سياسى شيعه را بر پايگاه ديگرى كه
مورد اتفاق همه فقهاى اسلام است بنا مىنهد و از امر به معروف و نهى از منكر مسئله
را آغاز مىكند. و مشكل بزرگ اين انديشه سياسى اين است اگر بخواهد تئوريك و نظام
ساز شود بايد همه مراتب آن از جمله امر به معروف و نهى از منكرى كه به حرب و حرج و
قتل مىانجامد، تجويز شود.
پس از اين دوران سياه اختناق
براى بار سوم مسئله ولايت فقيه در حكومت شيعه صفوى به منظور فقاهتى كردن نظام
سياسى ايران كه به نام تشيع شهرت گرفته بود، توسط فقهايى چون محقق كركى مطرح مىشود؛
و به دليل فضاى باز و آزادى بوده است كه طرح نوين انديشه سياسى ولايت فقيه را
ايجاب مىكرده است.
دوران چهارم طرح انديشه سياسى
ولايت فقيه را در آغاز حاكميت دودمان قاجار در ايران شيعى مىبينيم كه پس از
خونريزىهاى وحشتآور و اختناق زاى محمد قاجار و نرمش ظاهرى فتحعليشاه، قلمهاى
فقهايى چون كاشف الغطا و دو فرزند فقيهش و شاگردان آنها مانند ميرفتاح مراغى و نيز
ملا احمد نراقى و ميرزاى قمى آزاد مىشود و بار ديگر اين انديشه سياسى در فقه شيعه
احيا مىشود.
ميرزاى نايينى با قرائت جديد
از ولايت فقيه، تئوريك كردن آن را براى حل بحران سلطنت استبدادى قاجار به دلايلى
ناگفته رسا و كافى نمىبيند و به تئورى عقلى دفع افسد به فاسد روى مىآورد و از
اين نظريه سياسى به نظام سازى مشروطه مىپردازد و اگر اين دوره را دوران پنجم
انديشه سياسى ولايت فقيه محسوب