شكل و هر سو، اشتباه شود.
ديپلماسى به معناى توافق در برقرارى روابط با اعزام نماينده و به مفهوم فن اجراى
برنامههاى سياست خارجى يك كشور در روابط خارجى، در بسيارى از موارد، نتايج آن با
جنگ يكسان است، بلكه گاه براى رسيدن به اهداف و نتايج جنگ، راهى نزديكتر و سهلتر
است. اگر جنگ را به دليل اهداف و نتايج زيانبار و خسارتهاى ناشى از آن محكوم
بدانيم، ديپلماسى با چنين تعريف گستردهاى، از جنگ نيز زيانبارتر و خسارتزاتر
است. وگرنه، اصل خرابى و ويرانى، فى حد نفسه، ارزشى منفى محسوب نميشود. زيرا هر
نوع عمرانى از تخريب آغاز مىشود.
مفهوم ديپلماسى اختصاص به
شرايط صلح دارد و جنگ در حقيقت، آغاز شكست ديپلماسى است. اين تصور از آنجا ناشى
شده كه از 1950 به بعد بسيارى از سياستمداران و صاحبنظران در علوم سياسى معتقد
شدند كه هيچ ملتى نمىتواند با جنگ به اهداف خود برسد، زيرا جنگ موجب انهدام هر دو
طرف متخاصم است، تا آنجا كه امروز نظريۀ واكنش سريع و راهبرد فرود آوردن ضربۀ
اول مطرح است كه حاكم بر همۀ نظريات ديپلماسى است و در همهجا، ديدگاه استفاده
از جنگهاى محدود به عنوان يك وسيله سياسى مطرح است كه جانشينى ديپلماسى را به جاى
جنگ مخدوش مىكند.
اصولا ديپلماسى نيز در عمل در
عصر حاضر، نتيجه و محصول يك جنگ خانمانسوز بوده كه توسط قدرتهاى بزرگ بر مردم
جهان تحميل شده است.
بدون سرجاى خود نشاندن دولتهايى
كه با تكيه بر قدرت نظامى خود، سياست تجاوز و توسعه و تحميل را در پيش گرفتهاند و
بدون شكستن دست متجاوز، چگونه مىتوان به مذاكره و راهحلهاى ديپلماتيك دل بست؟
توصيۀ ديپلماسى به جاى جنگ در حقيقت وسيلهاى است براى به زنجير كشاندن ملتهاى
ضعيف و تحميل مقاصد و مطامع دولتهاى استكبارى بر آنها.
در روابط خارجى، به طور معمول
اشخاص حقيقى، به نام دولتها كه شخصيت حقوقى دارند، عهدهدار مسئوليت ديپلماسى مىشوند
و رؤساى كشورها معرف و نماينده دولتها محسوب مىشوند و مأموران ديلماتيك از طرف
دولتها و نمايندگان حقيقى كشورها اداى وظيفه مىكنند. از اين رو، سفرا و نمايندگان
اعزامى (ديپلماتها) نقش عمدهاى در اجراى مسئوليتهاى خطير خارجى دولت در روابط
خارجى ايفا مىكنند. عمدهترين رسالت ديپلماسى آن است كه از توافقهاى نسبى راهى
براى رسيدن به توافقهاى كلى و اصولى باز كند. در هر مذاكره ديپلماتيك همواره
امتيازى داده و امتيازى گرفته مىشود. اين امتيازها از نظر طرفين يكسان نيستند و
دو طرف بسته به منافع ملى يا اصول ايدئولوژيك يا اهداف خود، به همۀ امتيازات
نگرش واحدى ندارند.
منبع
فقه سياسى 11 (حقوق تعهدات و
ديپلماسى) / 257، 263-260، 267-266، 271-270، 305 و 360.
ديپلماسى در رفتار پيامبر
از بررسى مجموع برخوردها و
رفتار سياسى پيامبر اسلام (ص) چنين استفاده مىشود كه توسل به مذاكره و ساير شيوههاى
ديپلماتيك در عين اينكه مىتواند بسيارى از مشكلات و اختلافها را در روابط خارجى
ملتها حل و به روابط حسنه و همكارىهاى دوجانبه و تبادل نظر تبديل كند، اصولا خود
راهى در جهت اجتناب از جنگ ويرانگر و شيوههاى ديگر مخاصمات است.
در رفتار سياسى پيامبر (ص)
ديپلماسى را بايد روشى براى جايگزين جنگ دانست. منظور از ديپلماسى پيامبر (ص)،
عبارت از فعاليتهايى است كه آن حضرت