الف - جرايم پيشبينى شده در
رسيدگى به تخلفات ادارى نسبت به جرايم پيشبينى شده در ديوان عدالت ادارى گستردهتر
بوده و حتى شامل اعمال خلاف شؤون ادارى نيز مىشود؛
ب - در رسيدگى به تخلفات
ادارى الزاما طرح دعوا به خاطر الزام مسئوليت مدنى نيست، در حالى كه طرح دعوا در
ديوان جنبه مسئوليت دارد؛
ج - دعاوى در تخلفات ادراى به
طور كامل عام و در حوزه حقوق عمومى است، اما در ديوان عدالت ادارى مانند دعاوى
ديگر قضايى از طرف افراد خصوصى اقامۀ دعوا مىشود؛
د - هيأتهاى رسيدگىكننده به
تخلفات ادارى خود جزيى از دستگاه ادارى محسوب مىشوند و به كم و كيف دعوا طبعا
وقوف دارند و در واقع از وجدان ادارى كه زير بناى تشخيص تخلفات ادارى مىباشد؛
برخوردار هستند، در حالى كه در ديوان عدالت ادارى قاضى محكمه به چنين خصوصياتى
آشنايى ندارد و براى كسب اطلاعات دقيق نياز به تحقيق بيشتر دارد؛
ه - رسيدگى در دو نهاد مذكور
به صورت طولى بوده و اشخاص مىتوانند پس از پايان رسيدگى ادارى و صدور رأى قطعى به
ديوان عدالت ادارى مراجعه و نسبت به آراء صادره اقامه دعوا نمايند (1) (بند 2 ماده
11) و همچنين هيأتهاى ادارى مكلفند پرونده كاركنان متخلف را در صورت انطباق با
جرايم جزائى به دادگاهها و مراجع قضايى ارجاع نمايند (ماده 25)؛
و - در رسيدگى ديوان عدالت
ادارى تعيين ميزان خسارت وارده از ناحيۀ مؤسسات و اشخاص پس از تصديق ديوان به
عهده دادگاه عمومى است (تبصره 1 بند 3 مادۀ 11) و در رسيدگى ادارى صرفا تخلفات
ادارى مطرح مىشوند و ساير مسائل و از آن جمله خسارتهاى وارده، چه اصل خسارت و چه
ميزان خسارت به مراجع قضايى ارجاع مىگردد؛
ز - صلاحيت ديوان عدالت ادارى
در رسيدگى به دعاوى عمدتا مربوط به سوءاستفاده از اختيارات كاركنان و مؤسسات دولتى
است و اين ملاك در هر كدام از بندهاى مادۀ 11 موضوع صلاحيت و حدود اختيارات ديوان
بهوضوح مشاهده مىشود، در صورتى كه صلاحيت رسيدگى به تخلفات ادارى شامل مواردى چون
رفتار خلاف شؤون ادارى و شغلى، تكرار در تأخير و رود به محل خدمت، تسامح در حفظ اموال
و اسناد و وجوه دولتى، كمكارى، گزارش خلاف واقع، تسليم مدارك به اشخاص غير مجاز،
عدم رعايت شعاير و حجاب اسلامى، اعتياد به مواد مخدر و دو شغلى بودن، مىشود كه از
مصاديق سوء استفاده از اختيارات محسوب نميشوند.
منبع
فقه سياسى 558/7-553.
ديوان غنايم
ادارهاى در حكومتهاى اسلامى
كه وظايفى در زمينۀ جمعآورى، ضبط و ثبت، توزيع و مصرف غنائم بر عهده داشتند
كه به برخى از آن وظايف، اشاره مىشود:
1. تنظيم غنايم:
اجراى احكام خاص غنايم جنگى
توسط امام (ع) و دولت نيابى احتياج به برنامهريزى و ديوان محاسبات خاص دارد، كه
نهتنها از باب مقدمۀ واجب از وظايف دولت اسلامى محسوب مىشود بلكه خود در سيره
عملى معصومين (ع) و حتى در عصر نبوت نيز باوجود تمامى مشكلات آن زمان و سادگى مسائل
مربوط به تقسيم غنايم، سخت مورد توجه بوده است.