راسيستم از كلمۀ راس(Race)به
معناى نژاد، مشتق شده است. نژادپرستى يك نظريۀ ضد علمى و ارتجاعى است كه ميان
نژادهاى مختلف از لحاظ استعداد و قدرت فكرى عدم تساوى قائل است. نمونههاى بارز راسيسم،
اعمال سياستهاى ضد انسانى آمريكا عليه سرخپوستان و سياهپوستان اين كشور است كه باوجود
اعلاميۀ جهانى حقوق بشر، همچنان ادامه دارد. آدولف هيتلر پيشواى آلمان در زير
نقاب نژاد برتر، ميليونها نفر را به كشتارگاه هاى تاريخ فرستاد.
در ديدگاه اسلامى اصل مساوات
و برابرى اولين پايه نظام اجتماعى اسلامى است و همۀ افراد انسان از هر نژاد و
با هر نوع خصيصه مادى و معنوى، از يك مرد و زن آفريده شده است و هيچگونه تفاوتى جز
تقوى، نمىتواند معيار تبعيض و نابرابرى تلقى شود.
منبع
فرهنگ سياسى 3/4؛ فقه سياسى
567/1.
راعى
راعى مشتقى از كلمۀ «رعى»
است و رعى به معنى نگهدارى و مراقبت از گله و مرادف با شبانى است و رعايت به معناى
وسيع آن به معناى مراقبت توأم با نوعى هدايت به كار مىرود.
راعى و رعيت در فرهنگ اسلامى
مفهوم سياسى دارد و در متون اسلامى به معناى متبوع و مسئول آمده است.
«كلكم راع و كلكم مسئول عن
رعيته». (1)
و به همين معنا رعيت به مردم
و امت رهرو اطلاق شده است مانند: «فاذا ادت الرعيه الى الوالى». (2) «حق الوالى
على الرعيه و حق الرعيه على الوالى». (3) «فليست تصلح الرعيه الاصلاح الولاه». (4)
اسلام نهتنها در بعد نظرى
مكتب طرفدار محبت و همزيستى و اخوت و وحدت در جامعۀ بشرى است اصولا در عمل نيز
نمونه و اسوهاى چون سيره پيامبر (ص) در مناسبات اجتماعى و همچنين در رهبرى سياسى
دارد كه قرآن آن را چنين ترسيم مىكند:
(و لو كنت فظا غليظ
القلب لانفضّوا من حولك)(1) اگر تو تندخو و خشن بودى
البته از پيرامونت پراكنده مىشدند.
و سپس به همين دليل دستور مىدهد
كه:
(فاعف عنهم و
استغفرلهم و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوكّل على اللّه).
(2) پس از خلافشان درگذر و درباره گناهانشان از خدا طلب آمرزش كن و با آنها مشورت
نما و هرگاه تصميم گرفتى برخدا توكل كن.
اين تصوير واضح از رهبرى
سياسى پيامبر، هيچگاه از محبت جداشدنى نيست و رأفت اسلامى همواره از لابلاى قدرت
سياسى چون روحى شاداب و پرنشاط در كالبدى هرچند بيمارگونه تجلى مىكند و هرگز
استبدادى كه كليسا در اعمال قدرت دينى دچار آن شد و نتوانست به اصل محبت وفادار
بماند در حكومت اسلامى رخ نمىنمايد؛ زيرا عامل عمده اين استبداد روح تمكين و
تسليم بود، كه همواره كليسا آن را سرلوحۀ تعاليمش قرار داده بود. ولى در
نظام اسلامى تحمل ظلم و ستمكشى خود نوعى جرم و ظلم است و اصل مسئوليت همگانى چون
اهرمى نيرومند از تبديل قدرت به استبداد و خودكامگى جلوگيرى مىكند.