امريكا آمده، در عمل به مورد
اجرا گذارده نميشود و نظام براى جلوگيرى از تصادم قوا از خود نوعى انعطاف سياسى
نشان مىدهد.
به ويژه در نظام سياسى
آمريكا، مشكلات فدرال بودن دولت و دو مجلسى بودن پارلمان را نيز بايد بر مشكلات
ناشى از تفكيك قوا افزود. علاوه بر اين، نظارتى كه قوۀ قضاييه بردو قوۀ
مقننه و مجريه از نظر قانون اساسى و رعايت آن، توسط دو قوه دارد، قوۀ قضاييه
را در حكم قوۀ برتر قرار داده است، كه بخش مهم بحرانهاى سياسى آمريكا،
درگذشته اغلب از همين جا ناشى مىشده كه تصادم رياست قوه مجريه و دستگاه قضايى را
به دنبال داشته است. (2)
منبع
1 - درآمدى بر فقه سياسى /
358؛ 2 - همان / 256-255.
رژيم سوسياليستى
رژيمهاى سوسياليستى به دنبال
پيامدهاى منفى نظامهاى خشك و ابتكاركش و غير طبيعى كمونيزم، با حفظ بخش عمدۀ
اقتصاد ماركسيستى براساس نوعى تجديد نظر در نظام كمونيستى، به وجود آمدند. به اين ترتيب،
وسايل توليد و مؤسسات تجارى و كارخانجات و مراكز توليد عمده و تجارت خارجى، در
انحصار دولت قرار مىگيرد و سرمايههاى بزرگ لغو مىشود و فعاليتهاى خرد براى
افراد آزاد گذاشته مىشود و مرحلهاى از مالكيت خصوصى به رسميت شناخته مىشود.
در نظام سوسياليستى اجرت
كارگران به منظور تشويق بيشتر آنها از امتيازاتى برخوردار است و با بروز بخش خصوصى
در عرصۀ اقتصاد، كنترل نامحدود دولت در مورد توليد، توزيع و مصرف به گونهاى
و لو ناچيز محدود مىشود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع
درآمدى بر فقه سياسى / 280؛
فقه سياسى 94/1.
رژيم سياسى
رژيم سياسى عبارت است از
مجموعهاى از نهادهاى سياسى در چارچوب يك دولت و در يك قالب حقوقى و به صورت اجزاى
متعامل يك سازمان سياسى كه قدرت و حاكميت سياسى را در يك سرزمين اعمال مىكنند.
رژيم سياسى در اين نگاه به
عنوان يك مقولۀ حقوقى ديده شده و در نگاهى ديگر با ديد جامعهشناسانه و يا علوم
سياسى، مىتواند به گونههاى ديگر نيز تعريف شود.
اصطلاح حكومت كه بهطور سنتى
در مورد رژيمهاى سياسى به كار مىرود، بيشتر جنبۀ ساختارى دولتها و رژيم هاى
سياسى را مدنظر دارد و در حقيقت تجسم عينى حاكميت دولت در حكومت ظاهر مىشود و به همين
لحاظ است كه نحوۀ تركيب نهادهاى حكومت در واقع نوع رژيم سياسى را تعيين مىكند.
قديمترين رژيمهاى سياسى در
قالب حكومتهاى سلطنتى، اشرافى و جمهورى شكل گرفته است كه به ترتيب در ايران، روم
و يونان متداول بوده است. اين حكومتها از نظر نوع حاكميت و فلسفۀ سياسى به حكومتهاى
خودكامه، امتيازطلب و همه سالارى نيز شهرت دارند و نيز از نقطهنظر نوع اقتدار كه
در هر كدام به نحو خاصى وجود دارد (اقتدار شخصى، گروهى و همگانى) به نامهاى
مونارشى (سلطنتى)، آريستوكراسى (اشرافى) و پوليتى (جمهورى و مردمى) موسوم شدهاند.
هدف اصلى در نظام مونارشى يا
سلطنتى، خودكامگى (تيرانى) و در حكومت اشرافى يا آريستوكراسى، امتيازطلبى
(اليگارشى) و در جمهورى، همگانى يا