«حكيمه» مىگويد: من از مشاهده آنچه از اين نوزاد سه
روزه ديده بودم، تعجب كرده وحشت زده [1] شدم. از اين رو خدمت امام رضا (ع) رسيدم و
گفتم: از اين كودك چيز شگفتانگيزى شنيدهام. حضرت فرمود: آن چيست؟ من بيان كردم. فرمود:
بعد از آن، كرامتها و آيات بيّنه بيشترى را به چشم خواهى ديد. [2]
اين كرامتها از كودكى در آن سن مايه شگفتى است اما نه
از امام و حجت خدا كه همچنان كه در بزرگى سخن مىگويد در گهواره نيز قادر به سخن گفتن
است.
«مسعودى» مىنويسد: امام جواد (ع) در گهواره سخن مىگفت.
[3]
زندگى انسان به دورههاى مختلفى تقسيم مىشود و هر دوره
اقتضاى خاص خود را دارد. دوران كودكى افراد معمولًا با بازيهاى بچهگانه سپرى مىشود؛
اما زندگى امامان معصوم عليهم السلام چنين نبوده است. امام جواد (ع) نيز در سنين كودكى
از نظر رفتار و حسن تدبير چون بزرگسالان دانا عمل مىكرد و با افراد هم سن و سالش قابل
مقايسه نبود، ميزان درك و فهم آن حضرت به گونهاى بود كه با موازين عادى و طبيعى تطبيق
نمىكرد.
رفتار، كردار و گفتار اين كودك براى كسانى كه از مقام
او بىاطلاع بودند شگفتانگيز و غير قابل تصور بود. كودكى با يك دنيا معلومات و آگاهى،
وسعت نظر و انديشه. آن حضرت كارهاى كودكانه نمىكرد و چون ديگر خردسالان اسباب بازيهاى
متداول او را سرگرم نمىنمود.
«على بن حسان واسطى» مىگويد:
براى حضرت جواد (ع)، چند اسباب بازى كه يكى از آنها نقره
بود، برده بودم تا به ايشان هديه كنم. چون به خدمت حضرت رسيدم در چهره مباركشان ناخوشايندى
مشاهده كردم. آن حضرت به من دستور نشستن نداده به ايشان نزديك شدم و اسباب بازيها را
در حضورشان گذاشتم. امام (ع) نگاهى غضب آلود به من انداخت و آنها را به چپ و راست پرتاب
كرد و فرمود: «ما لِهذا خَلَقَنِىَ اللَّهُ، ما انَا وَ
اللَعْبُ»
[1] - شايد تعجب و وحشت «حكيمه» از آن جهت بود
كه نمىدانست او همان فرزندى است كه در آينده امام خواهد شد