نام کتاب : کتاب احکام و حقوق کودکان در اسلام نویسنده : --- جلد : 1 صفحه : 39
يکي از صاحبنظران حقوقي در اينباره مينويسد: «حقّ در اصطلاح عبارت است از توانايي که شخص بر چيزي و يا بر کسي داشته باشد».[1]
و نيز گفتهاند: حق، سلطه و توانايي است که براي صاحب حق، بر غير خودش جعل و اعتبار گرديده و متعلّق آن ممکن است مال باشد و يا غير مال، مانند عين مستأجره، زيرا با عقد اجاره براي مستأجر توانايي و سلطه بر موجر در مال معيّن (مال الاجارة) جعل و اعتبار ميگردد.[2]
برخي ديگر حق را مرتبهي ضعيفي از ملک دانستهاند.[3]
3. ارکان حق و رابطهي آن با تکليف
هر حقّي داراي سه رکن است:
الف ـ کسي که حق براي اوست (مَن َلهُ الحَق).
ب ـ کسي که حق بر اوست (مَن عَلَيهِ الحَق).
ج ـ آنچه متعلّق حق قرار ميگيرد(موضوع حق).
حق همواره در راستاي منافع افرادي است که براي آنها به رسميت شناخته شده و صاحب حق ميباشند. دارندهي حق ممکن است يک فرد يا گروهي از افراد و يا حتّي همهي افراد جامعه باشند، چنانچه ممکن است شخص حقوقي باشد، مانند حقوقي که براي امام و حاکم وجود دارد.
از سوي ديگر به رسميت شناختن هر حقّي در جامعه براي افراد، آنها را در موقعيت ممتازي نسبت به ديگران قرار ميدهد، به گونهاي که ديگران بايد آن حق را رعايت نمايند و مانع استيفاي آن از طرف صاحبان حق نشوند. بنابراين با به رسميت شناختن هر حقّي تکليفي پيدا ميشود به همين جهت بايد گفت هر حقّي، دو روي دارد، روي ديگر آن، تکليف است که متعلّق به مَن عَلَيهِ الحَق است.