نام کتاب : کتاب احکام و حقوق کودکان در اسلام نویسنده : --- جلد : 1 صفحه : 40
مَن عَلَيهِ الحَق نيز ممکن است فرد حقيقي يا گروهي از افراد و يا يک شخص حقوقي باشد.[1]
به هر حال حق و تکليف ملازم يکديگرند و با هم جعل ميشوند، تنها خداوند است که نسبت به انسانهاحقوقي دارد، بدون آنکه هيچ تکليفي براي او وجود داشته باشد، با اين حال واجباتي براي خودش قرار داده است.
زيباترين بيان در اين باره، سخن حضرت علي(عليه السلام) است که فرمودند: خداوند سبحان براي من به خاطر آنکه زمامدار شده ام حقّي بر شما قرار داده و همانگونه که مرا بر شما حقّي است، شما را نيز بر من حقّي است ... هيچ حقّي براي کسي منظور نميشود، مگر آنکه وظيفهاي بر عهدهي او گذارده ميشود و هيچ تکليفي براي کسي در نظر گرفته نميشود، جز آنکه براي او نيز حقّي مطرح خواهد بود. اگر براي کسي حقّي باشد بدون هيچگونه تکليفي، او تنها خداوند متعال است».[2]
فرزند را بر پدر حقّي است و پدر را بر فرزند حقّي، حق پدر بر فرزند آنست که فرزند در هر چيزـ جز نافرماني خداي سبحان ـ او را فرمان برد و حق فرزند بر پدر آنست که نام او را نيکو نهد و او را به نيکي ادب نمايد و قرآن را به او تعليم دهد.
4. مراحل حق
براي هر حقّي، دو مرحله ميتوان تصوّر کرد:
مرحله اوّل: مرحله اعتبار حق براي افراد، يعني دارا شدن و برخورداري از حق که در اصطلاح به آن «اهليت» تمتّع گفته ميشود. در اين مرحله هر انساني در چهارچوب ويژگيهاي يک نظام حقوقي ميتواند صاحب حق شود و هيچ کس حتّي خود انسان
[1] . مصطفي دانش پژوه ـ قدرت الله خسرو شاهي، فلسفه حقوق، 22ـ23.