responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف مؤلفان اسلامی نویسنده : ---    جلد : 1  صفحه : 373

ایشان گرایش پیدا کرد، اما پدرش او را از این کار منع می کند و به غل و زنجیر می کشد. اما رفته رفته و باگذشت زمان تمایل قلبی خود را به این آیین اظهار می دارد و با بزرگی از بزرگان نصارا به مشورت می پردازد و رسماً به کیش آنان در می آید و در اولین فرصت همراه کاروانی از نصارا که عازم شام بودند، به آن سرزمین مسافرت می کند. از آنجا که حس کنجکاوی او در پی کشف حقیقتی پنهان است، به محض ورود به شام با یکی از اسقف های نصارا در کلیسا دیدار، و چگونگی گرایش خود را به آن دین با او مطرح می کند و مجدداً پیشنهادش را بیان می دارد، ولی چون برخورد و رفتار اسقف را با فقرا و مستمندان شایسته نمی بیند، به او بی علاقه می شود و مجالست خود را با وی ترک می کند. پس از آن نیز با اسقف های دیگری روزگاری را می گذراند تا آنکه یکی پس از دیگری در می گذرند. در نهایت اسقفی او را به آمدن پیامبری بشارت می دهد و علامات او را نیز بیان می کند. همین امر سبب می شود به تهیه مقدمات سفری اقدام نماید که شاید سال ها درپی انجام آن بود. تمام مایملک خود را که تنها چند رأس گاو و گوسفند بود، پیشکش تجار عرب می نماید که عازم سرزمین وادی القری بودند تا در مقابل، او را به همراه خود به آن سرزمین موعود که پیامبر در آنجا ظهور می کند ببرند، ولی تجّار عرب با خیانت به او، وی را به غلامی برده و به مردی یهودی می فروشند. پس از آن، یکی از یهودیان بنی قریظه او را می خرد و به وادی القری می آورد. هنگامی که شایع شد فردی به عنوان پیامبر مدینه آمده است، به همراه مولای خویش به مدینه رفت و به خدمت حضرت شرفیاب شد. وقتی نشانه ها و صفاتی را که اسقف نصرانی به او گفته بود در پیامبر(صلی الله علیه وآله)مشاهده کرد، اسلام آورد. پیامبر(صلی الله علیه وآله) و اصحاب او را می خرند و آزاد می کنند.3

به هر حال او پس از اسلام آوردن، از بزرگان اصحاب پیامبر(صلی الله علیه وآله) و از زهّاد به شمار رفت.4 به گفته خویش، پس از آنکه مسلمان شد و از قید بردگی رهایی یافت، فرصت حضور در جنگ بدر و اُحد را از دست داده بود و گویا برای اولین بار با رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در جنگ خندق همراه شد و به اشارت همو، خندق در شمال مدینه کنده شد.5 ولی ابن عبدالبر از حضور وی در بدر و اُحد نیز سخنی رانده است.6 به هنگام حفر خندق، پیامبر(صلی الله علیه وآله) به وی بشارت داد که سرزمین شام و یمن نیز بعدها به دست مسلمانانی چون او و دیگران فتح خواهد شد و پادشاهانی چون هرقل و کسری سرنگون خواهند شد.

 

واقدی می نویسد که سلمان در غزوه طائف نیز حضور داشت و به پیشنهاد و اشارت همو برای فتح دژهای دشمن، منجنیق به کار برده شد و به دستور پیامبر(صلی الله علیه وآله)منجنیق به دست سلمان ساخته شد.7 بنابر روایتی که از پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقل شده، سلمان اولین ایرانی ای است که مسلمان شده است.8 به گفته ابن عساکر، حضرت فرمود که اگر دین خدا در ثریا باشد سلمان و قومش که از مردمان فارس هستند، به آن دست خواهند یافت.9 وی از خادمان و ملازمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و از کاتبان وحی بود10 و بنابر نقل نووی، شمار احادیثی که از پیامبر(صلی الله علیه وآله)روایت کرده به شصت عدد می رسد.11 احمد بن حنبل در مسند تعدادی از آنها را نقل کرده است.12 راویان و محدثان مشهوری از وی روایت کرده اند که از آن میان کسانی چون ابن عباس، انس بن مالک، عقبة بن عامر و ابوعثمان نهدی را می توان بر شمرد.13 برقی، سلمان را از نخبگان اصحاب امیر مؤمنان(علیه السلام) و در زمره شرطة الخمیس آن حضرت ذکر کرده است.14 شیخ طوسی می نویسد: سلمان یکی از چهار تنی بود که پس از پیامبر(صلی الله علیه وآله)، حضرت علی(علیه السلام)را رها نکرد و از ارکان اربعه شیعه علی(علیه السلام) به شمار می رفت.15 ابونعیم اصفهانی نام سلمان را در زمره اصحاب صُفّه گروهی از یاران پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) که به هنگام هجرت به مدینه دارایی و اموال خود را از دست داده بودند و در مکانی به نام صُفّه در کنار مسجد النبی(صلی الله علیه وآله)زندگی می کردند، ذکر کرده است.16

پیامبر(صلی الله علیه وآله) پس از هجرت، بین گروهی از انصار و مهاجر عقد اخوت و برادری بست و پیمان برادری سلمان را با ابودرداء و عویمر بن ثعلبه قرار داد.17 ابن عبدالبر می نویسد: هر وقت سلمان به شام مسافرت می کرد، ابتدا به دیدار برادر خویش ابودرداء می شتافت.18 ابن عساکر نیز می گوید که سلمان به بهانه های مختلفی در دمشق حضور می یافت گاهی به عنوان جنگجو و زمانی به بهانه مرزبانی. در یکی از مسافرت ها که به دمشق آمده بود، ابتدا سراغ برادرش ابودرداء را گرفت. وقتی به او گفته شد که ابودرداء در مرز بیروت به مرزبانی مشغول است، بلافاصله برای دیدار او عازم بیروت شد و در آنجا نیز فضیلت مرزبانی را از قول پیامبر(صلی الله علیه وآله) برای مردم بیروت بیان کرد. ابن عساکر در ادامه می نویسد: به هنگام ورود سلمان به دمشق، مردم چنان از وی استقبال کردند که گویی خلیفه را پیشواز می کنند. هیچ

نام کتاب : دائرة المعارف مؤلفان اسلامی نویسنده : ---    جلد : 1  صفحه : 373
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست