سيد قطب در ارتباط با اين ويژگى قرآن، پس از آوردن آياتى موزون از قرآن كريم مىنويسد: براى اينكه عنايت خداوند سبحان بر اين هماهنگى مشخصتر شود چند نمونه از آيات را ذكر مىكنيم: الف: «أَ فَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى. وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرى» (نجم/ 19، 20) در اين آيه اگر بگوييم افرأيتم اللات و العّزى و منات الثالثة (باتوجه به اينكه معنى صحيح است) و كلمه «الاخرى» را نياوريم قطعاً قافيه ناميزان خواهد شد و آواى كلام از ناميزانى آن اثر خواهد پذيرفت، واگر بگوييم افرأيتم اللات و العزى ومنات الاخرى در اين صورت وزن ناميزان خواهد شد. ب: «قالَ أَ فَرَأَيْتُمْ ما كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ. أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ. فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِي إِلَّا رَبَّ الْعالَمِينَ. الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ. وَ الَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَ يَسْقِينِ. وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ. وَ الَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ. وَ الَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ» (شعراء/ 75- 82). در اين آيات آشكارا مى بينيم كه حرف «ياء متكلم» در «يسقين» و «يشفين» و «يحيين» در تقدير گرفته شده با آنكه در اصل «يهدينى» و «يسقينى» و «يشفينى» و «يحيينى» بوده است، چرا؟ براى اينكه وزن و قافيه با ساير آيات هماهنگ باشد. ج: «فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا كِتابِيَهْ. إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلاقٍ حِسابِيَهْ. فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ» (حاقّه/ 19- 21) در دو موضع «هاء» در آخر كلمه كتابيه و حسابيه اضافه شده، زيرا اگر نبود آهنگ اين آيات با آيات قبل و بعد آن به هم مىخورد. د: «ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا. إِذْ نادى رَبَّهُ نِداءً خَفِيًّا. قالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْباً وَ لَمْ أَكُنْ بِدُعائِكَ رَبِّ شَقِيًّا» (مريم/ 2- 4) در اين آيه اگر كلمه «منّى» را پيش از كلمه «العظم» قرار دهيم و بخوانيم: ربّ انّى وهن منّى العظم، قطعاً احساس مىشود يك كسرى و ناهماهنگى در كلام پيدا شده مانند ناهماهنگى در شعر، واين ناهماهنگى به هماهنگى تبديل مىشود آنجا كه اين كلمه در جاى خودش قرار مىگيرد. بدين ترتيب است كه آهنگ عجين شده با ساختمان تعبير و بيان قرآنى، هماهنگ و با