خود همت گماشتهاند اما بر ضرورت آن در صورت امكان تأكيد ورزيدهاند. استاد محمدمهدى فولادوند در يادداشت كوتاهى كه بر ترجمه خويش نگاشتهاست مىنويسد: ما به عنايت الهى كوشيدهايم ... احياناً اگر مقتضى موجود و مانع مفقود بود نوعى وزن عروضى را در انعكاس پارهاى از آيات مكّى چاشنى ترجمه كنيم: نظير «آنگاه كه خورشيد به هم درپيچد» در سوره تكوير، يا: «نزديك شد قيامت و از هم شكافت ماه» در آغاز سوره قمر و بسيار موارد ديگر ... [1]. بخشى از ترجمه ايشان از سوره تكوير بدين گونه است: به نام خداوند رحمتگر مهربان 1. آنگاه كه خورشيد به هم درپيچد. 2. وآنگاه كه ستارگان همى تيره شوند، 3. و آنگاه كه كوهها به رفتار آيند. 4. وقتى شتران ماده وانهاده شوند، 5. و آنگه كه وحوش را همى گرد آرند، 6. درياها آنگه كه جوشان گردند، 7. و آنگاه كه جانها به هم درپيوندند، 8. پرسند چو زان دخترك زنده به گور: 9. به كدامين گناه كشته شدهاست. قرآن پژوه معاصر و مترجم گرانقدر قرآن كريم استاد بهاءالدين خرمشاهى نيز درباره ضرورت ترجمه هنرى قرآن مجيد در «گفتار مترجم» خود كه در پايان ترجمه خويش بر قرآن نگاشتهاند مىنويسند: اصولًا هر اثر هنرى هر قدر كه هنرىتر باشد، ترجمه ناپذيرتر است. زيرا اثر هنرى ادبى، اثرى زبانى است و ويژگىهاى زبانى- بيانى زبان اصل را دارد. اين اصل چه انگليسى باشد مانند؛ آثار شكسپير و ميلتون، چه فارسى مانند رباعيات خيام و غزلهاى حافظ و سعدى، چه عربى مانند نهج البلاغه و در اوج همه آنها قرآن كريم، در جامه زبان اصلى است كه خلق شدهاست و لفظ و معنا و صورت و محتواى آن جداناپذير است... لحن قرآن كريم لحنى است پر شور، پر احتشام، بالا بلند، كه گويى از دهانى به پهناى فلك صادر [1]. قرآن مجيد، ترجمه استاد محمدمهدى فولادوند، نشر دارالقرآن الكريم، يادداشت مترجم..