نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : گرمارودى، سيد على جلد : 1 صفحه : 112
24 گفتند: اى موسى، تا آنان در آنند ما هرگز، هيچگاه بدان وارد نمىشويم؛ تو برو و پروردگارت، (با آنان) نبرد كنيد كه ما همينجا خواهيم نشست. 25 (موسى) گفت: پروردگارا! من جز اختيار خويش و برادرم را ندارم، ميان ما و اين قوم نافرمان جدايى انداز! 26 (خداوند) فرمود: كه (آمدن به) اين سرزمين چهل سال بر آنان حرام است؛ روى زمين سرگردان مىشوند، پس بر گروه نافرمانان دريغ مخور. 27 و براى آنان داستان دو پسر آدم (هابيل و قابيل) را به درستى بخوان! كه قربانىيى پيش آوردند اما از يكى از آن دو پذيرفته شد و از ديگرى پذيرفته نشد، (قابيل) گفت: بىگمان تو را خواهم كشت! (هابيل) گفت: خداوند تنها از پرهيزگاران مىپذيرد. 28 اگر به سوى من دست دراز كنى تا مرا بكشى، من به سوى تو دست دراز نمىكنم تا تو را بكشم؛ كه من از خداوند، پروردگار جهانيان مىهراسم. 29 من مىخواهم كه تو با گناه من و گناه خود (نزد خداوند) بازگردى تا از دمسازان آتش باشى و اين كيفر ستمگران است. 30 نفس (امّاره) او كشتن برادرش را بر وى آسان گردانيد [1] پس او را كشت و از زيانكاران شد. 31 خداوند كلاغى را برانگيخت كه زمين را مىكاويد تا بدو نشان دهد چگونه كالبد برادرش را در خاك كند؛ گفت: واى بر من! آيا ناتوان بودم كه چون اين كلاغ باشم تا كالبد برادرم را در خاك كنم؟ و از پشيمانان شد. [1]. التّطويع: آسان گردانيدن و فرمانبردار گردانيدن- لسان التنزيل تأليف قرن 4 يا 5 هجرى قمرى، به كوشش استاد دكتر مهدى محقّق، ص 187. (بنابراين مىتوان چنين نيز ترجمه كرد: نفس او، او را به كشتن برادرش وا داشت.)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : گرمارودى، سيد على جلد : 1 صفحه : 112