نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : گرمارودى، سيد على جلد : 1 صفحه : 419
7 و (ياد كن) آنگاه را كه از پيامبران پيمان [1] گرفتيم و (نيز) از تو و نوح و ابراهيم و موسى و عيسى پسر مريم و از آنها پيمانى استوار گرفتيم. 8 تا (به فرجام، خداوند) از راستى راستگويان بپرسد و براى كافران عذابى دردناك آماده كرده است. 9 اى مؤمنان! نعمت خداوند را بر خويش به ياد آوريد هنگامى كه سپاهيانى بر شما تاختند و ما بر (سر) آنان بادى و (نيز) سپاهيانى را كه آنان را نمىديديد فرستاديم و خداوند به آنچه انجام مىدهيد بيناست. 10 هنگامى كه از فراز و فرودتان بر شما تاختند و آنگاه كه چشمها كلاپيسه [2] شد و دلها به گلوها رسيد و به خداوند گمانها (ى نادرست) برديد؛ 11 ... در آنجا مؤمنان را آزمودند و سخت لرزاندند. 12 و هنگامى كه دو رويان و بيماردلان گفتند: خداوند و پيامبرش به ما جز وعده فريبنده ندادهاند؛ 13 و هنگامى كه دستهاى از ايشان گفتند: اى مردم مدينه! جاى ماندن نداريد پس بازگرديد و دستهاى (ديگر) از آنان از پيامبر اجازه (بازگشت) مىخواستند؛ مىگفتند خانههاى ما بىحفاظ است [3] با آنكه بىحفاظ نبود، آنان جز سر گريز (از جنگ) نداشتند. 14 و اگر بر آنان از پيرامون آن (شهر) درمىآمدند سپس از آنان (گرويدن به) آشوب (شرك) را مىخواستند بدان سوى مىرفتند و در آن (شهر) جز اندكى درنگ نمىكردند. 15 و بىگمان اينان پيشتر با خداوند پيمان بسته بودند كه (در جنگ به دشمن) پشت نكنند و پيمان خداوند بازخواست مىگردد. [1]. در اصل: پيمانشان را. [2]. زيغ: را تمام فرهنگهاى فارسى قرآنى، كژى، گشتن، از جاى بشدن (ابو بكر عتيق نيشابورى) و بچسبيدن (تراجم الاعاجم) معنى كردهاند. [چسبيدن در فارسى قديم به معنى كج شدن و مايل گشتن و خم شدن است]؛ بنابراين: كلاپيسه صفت ويژه چشم و به معنى گشتن حدقه و سپيد شدن آن بر اثر خشم يا هيجان است (نيز- فرهنگ بزرگ سخن، ج 6، ص 5865). [3]. العوار و العورة: شقّ فى الشّىء كالثّوب و البيت و نحوه. قال تعالى على لسان المنافقين يوم الاحزاب: «انّ بيوتنا عورة ...» اى متخرّقة ممكنة لمن ارادها- معجم تفسير مفردات الفاظ القرآن، ص 632. (بنابراين مىتوان آن را «بىپناه و پرهيز» يا بىحفاظ ترجمه كرد.)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : گرمارودى، سيد على جلد : 1 صفحه : 419