نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : گرمارودی جلد : 1 صفحه : 695
در دوره اول تاريخ ترجمه «اين است و جز اين نيست» مىآوردند و در دوره دوم و سوم گاه «جز اين نيست»، را به كار مىبرند كه طبيعىتر و فارسىتر است. يا مترجمان نصگرا/ ظاهرگرا تمام واوهاى استينافيه (آغازگر كلام كه در فارسى يا اصولا وجود ندارد يا آنقدر كم و ناياب است كه بايد گفت: النّادر كالمعدوم. مانند: و يا باره رستم رزمجوى/ به ايوان نهد بىخداوند روى (شاهنامه). همچنين در شعر نوى فارسى اينگونه واو، چه تحت تأثير واو استينافيه عربى، چه اشباه و نظايرش در زبانهاى اروپايى، وجود دارد، همواره ظاهر مىكنند. حال آنكه امانتگرايان باطنگرا/ معناگرا از كاربرد (هميشگى) آن پرهيز دارند و برآنند كه ممكن است در فارسى حمل بر واو عاطفه شود. يا نصگرايان/ ظاهرگرايان بر آنند كه در قرآن كريم هيچ حرف زائد از جمله «واو زائده» وجود ندارد. و بنده، در حدود 10 مورد به هنگام ترجمه خود از قرآن كريم چنين واوى يافته بودم. اما ويراستاران دانشمند ترجمهام (برادران دانشمند آقايان مسعود انصارى و مرتضى كريمىنيا) شديدا با نظر بنده مخالف بودند. هم با مفهوم و هم نام آن و هم مصداق آن، تا اينكه بنده به فضل الهى، در مهمترين شاهكار نحو، به ويژه ادات عربى، يعنى مغنى اللبيب عن كتب الاعاريب اثر ابن هشام انصارى (م 761 ه. ق)، در بحث «واو» كه 19- 20 نوع واو را غالبا با مثالهاى قرآنى عرضه مىدارد، با عين همين نام يعنى زائده، ديدم كه او نيز قائل به واو زائده، در زبان عربى و نيز قرآن كريم است و مثالهاى متعددى مىزند. و بنده براى هر يك از اين موارد يك مقاله مفصّل تحقيقى نوشتم كه ذيل عنوان مسلسل و يكسان «نكات قرآنى» كه فقط با شماره از هم جدا مىشد، ابتدا در نشريه قرآنى بيّنات چاپ و سپس با شمارههاى (3) و (4) آنها را در مجموعهاى از مقالاتم به نام در خاطره شط تجديد چاپ كردهام.
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : گرمارودی جلد : 1 صفحه : 695