154 آنگاه، (خداوند) پس از آن اندوه با خوابى سبك آرامشى بر شما فرو فرستاد كه گروهى از شما را فرا گرفت و گروهى (ديگر) كه در انديشه جان خود بودند [1] با پندارى جاهلى به خداوند گمان نادرست بردند؛ مىگفتند: آيا ما در اين كار (از خود) اختيارى داريم؟ بگو: بىگمان يكسره كار با خداوند است، (آنان) در خويش چيزى نهان مىدارند كه بر تو آشكار نمىكنند، مىگويند: اگر ما در اين كار اختيارى داشتيم اينجا كشته نمىشديم، بگو: اگر در خانههايتان (نيز) مىبوديد، آنان كه كشته شدن بر آنها مقرر شده بود به سوى كشتارگاههاى خويش بيرون مىآمدند، و (چنين شد) تا خداوند آنچه در اندرون خود داريد بيازمايد و آنچه در دلهايتان داريد بپالايد و خداوند به انديشهها [2] داناست. 155 بىگمان شيطان آنان را كه در روز برخورد آن دو گروه [3] (به دشمن) پشت كردند با برخى كارها كه كرده بودند از راه به در برد و البته خداوند از آنان در گذشت؛ به راستى خداوند آمرزندهاى بردبار است. 156 اى مؤمنان! مانند كسانى مباشيد كه كفر پيشه كردند و در مورد همگنان خويش- هنگامى كه سفر رفتند يا جهادگر شدند- گفتند: اينان اگر نزد ما مىماندند نمىمردند يا كشته نمىشدند (بگذار چنين بپندارند) تا اين (پندار) را خداوند دريغى در دلهايشان كند؛ و اين خداوند است كه زنده مىگرداند و مىميراند و خداوند به آنچه انجام مىدهيد بيناست. 157 اگر در راه خداوند كشته شويد يا بميريد (بدانيد) كه آمرزش و بخشايشى از خداوند، از هر آنچه فراهم آورند بهتر است. [1]. اهمام: غمناك كردن و به انديشه آوردن- مصادر اللغة، ص 94/ در اصل: «كه جانشان آنان را انديشناك مىساخت»، ولى معناى آيه آن است كه: آنان (دستهاى از مؤمنان بودند) كه به فكر جان خود بودند.- رجوع فرماييد به تفسير الميزان، ذيل آيات 149 تا 155، خاصه ذيل «قد اهمّتهم انفسهم». [2]. ذات الصدّور: انديشهها، نيازها- فرهنگ واژهياب، ج 1، ص 712 و نيز:- فرهنگ معين و فرهنگ دهخدا. [3]. در جنگ احد.